Sunday, February 05, 2006

در باب نیکی ورزیدن بی دریغ
سخنی منسوب به حضرت علی (ع) است که " بترس از کسی که بدو نیکی می کنی". در دهۀ سوم زندگی­ام برای فهم و تصدیق این گزاره با مشکلات زیادی رو برو بودم. اما هم­اکنون تصور می­کنم فهمی نسبی از این عبارت دارم و آن را بجد تصدیق می­کنم. گزارۀ فوق به هیچ عنوان بر نیکی نورزیدن به دیگران تأکید ندارد بلکه بر دقت در نیکی ورزیدن توجه می­دهد. به نظر من این گزاره در چندین سطح قابل بررسی است که من به چند نکته در باب این سطوح مختلف اشاره می­کنم. در یک سطح شکی نیست که نیکی بیش از اندازه توقع و انتظار طرف مقابل را از ما زیاد می­کند و به تعبیر دیگر آزادی ما را می­گیرد. ما پس از نیکی ورزیدن بیش از اندازه در مواجهه با فردی که بدو نیکی شده نمی­توانیم بتمامی خودمان باشیم. علاوه بر این توقع ما هم در این هنگامه افزون می­شود. ما هم از کسی که مورد نیکی­مان قرار گرفته انتظار داریم که نگاه و رویکرد دیگری به ما داشته باشد و به تعبیر دیگر نیکی­مان را پاسخ دهد. از سوی دیگر این نیکی ورزیدن نیز مانند بسیاری دیگر از امور بسی مستعد است که به یک عادت مبدل شود. هنگامی که کمیت نیکی ورزیدن زیاد شد در طرف مقابل این استعداد به وجود می­آبد که نیکی را تکلیف و وظیفۀ ما بداند. اما نکته­ای دیگر در این باب وجود دارد و این نکته دلیل نگاشتن این مطلب کوتاه است. این نکته البته یک نکته روانشناسانه است. بر طبق این نظر نیکی ورزیدن بی­دریغ بسی ممکن است که مانند بسیاری از امور دیگر چون عشق به ضد خود بدل شود. هنگامی که شما بی­دریغ به کسی نیکی کنید و طرف مقابل نتواند جواب نیکی شما را بدهد می­تواند واکنشی روانی از خود نشان دهد و با بدی یکسره این رابطه را بگسلد. از دکتر سروش شنیدم که روانشناسی بدو گفته است پاره ای از بیماران که با مدد پزشکانی از مرگ حتمی نجات پیدا کرده­اند از آن بابت که ذیل دین آن پزشکان قرار داشته­اند و برای فرار از آن دینها، پزشکانشان را به قتل رسانده­اند. در اینجا هم باید اعتدال ارسطویی را مدنظر داشته باشیم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home